میدانی که روزگاری نام «ژاله» بر خود داشت، امروز پس از 36 سال از آن رخداد، شاهدانی مشتاق دارد تا از «شهدا»ی آن روز ویژه 17 شهریور بگویند؛ داستان صبحگاه آخرین روزهای تابستانی را زمزمه کنند که مردم هیجانزده و انقلابی تهران پس از اعلام دیرهنگام حکومت نظامی از سوی غلامعلی اویسی، فرماندار نظامی تهران، دستهدسته از کوچههای پیرامون میدان ژاله بدانسو روانه شدند تا پایههای حکومت پهلوی دوم را بلرزانند. 17 شهریور 1357 برای مردمان تهران خاطرهای دیرپا به یادگار گذاشته است؛ اینجا میدان شهدا است! جایی که هنوز هم مي توان مردمانی نه چندان کهنسال را پيدا كرد و از آنها خواست که رخداد 17 شهریور 1357 را توصیف کنند.ای بسا که خودشان در شمار نوجوانان و جوانانی بوده باشندکه آن روز در کوچهپسکوچههای ژاله، نظامیان شاهنشاهی را به ستوه آورده باشند و شايد هم از تيربارهايي بگویند که برای رویارویی با تظاهرکنندگان، گلولهبارانشان کردند و ماجرای ماشینهای آبپاشی را تعریف کنند که پس از خونریزی و کشتار مردم، به طرفهالعینی خیابان را شستوشو دادند تا خبرنگاران خارجی نتوانند از خون اثری بر خیابان ببیینند. 36 سال از آن روز گذشته است و آنچه مانده، حافظه تاریخی مردمان این شهر و اهالی این منطقه است که نگذاشته دستاورد آن خونها از یاد برود. از خون ریخته شده انقلابیهای همان رخداد است که میدان ژاله اکنون بیش از 3 سه دهه، میدان شهدا نامیده میشود و خیابان دو سوی آن از میدان امام حسین تا بلوار بعثت در جنوبی ترین نقطه تهران، هم به یادگار آن تاریخ، 17 شهریور نام گرفته است.
- چند گام تا بهمن خونین
28 مرداد 1357 خورشیدی سینما رکس آبادان در آتش سوخت. با رفتن نخستوزیر جمشید آموزگار، محمدرضا پهلوی به جعفر شریفامامی رییس مجلس سنا ماموریت داد دولت تشکیل دهد تا شاید بتواند بحران را کنترل کند. جامعه ملتهب ایران اما راه دیگری میرفت. راهپیماییها و تظاهرات علیه حکومت گسترش مییافت. 13 شهریور، خیابانهای تهران ناآرام میشود. چهارده و 15 شهریور هم دستکمی از تظاهرات گسترده سیزدهم در تپههای قیطریه ندارند. شانزدهم شهریور اما تظاهراتی گسترده در تهران شکل میگیرد. دیگر به روشنی میتوان شعارهایی علیه شخص اول مملکت را از زبان معترضان و انقلابیها شنید یا روی پارچهنوشتهها خواند ... مرگ بر سلطنت پهلوی، ترجیعبند بیشتر شعارها است ... 16 شهریور میگذرد و حکومت به این خیال که اعمال زور بیشتر میتواند اعتراضات را سرکوب سازد، حکومت نظامی اعلام میکند. از سویی دیگر، به توصیه ساواک، آنگونه که پرویز ثابتی، مقام مشهور امنیتی آن روزگار، در کتاب «دامگه حادثه» به گفتوگو کننده میگوید، گروهی از سران احزاب و دستهجات مخالف حکومت بازداشت میشوند.قلب تهران اما آسوده نیست و در مناطق جنوبی شهر میتپد؛ گویی قرار است تکلیف حکومت پهلوی در همان مناطق روشن شود .. قرعه به نام میدانی میخورد که کمتر از یک روز به خون غرقه میشود؛ میدان ژاله! معترضانی که به دعوت یک روحانی به نام یحیی نوری، برای خواندن نماز جمعهشان به میدان ژاله ره میسپارند، با اعلان حکومت نظامی رویارو میشوند .دیگر اما دیر شده است؛ فوجفوج جمعیت به میدان میآیند و ارتش هم از سویی دیگر به کارزار وارد میشود. هر دو بر خواسته خویش مصرند؛ یکی میخواهد سلطنت برود و دیگری بر حفظ آن حتی با توپ و تانک پا میفشارد. شعارها نشاندهنده خواسته انقلابیها است :... مرگ بر سلطنت پهلوی ... درود بر همه شهیدان راه حق ... ما خواهان حکومت اسلامی به رهبری امام خمینی هستیم.تکلیف برای همه روشن است! ماشهها که چکیده میشود، لالهها بر کف خیابان میریزند. تعداد کشتههای رخداد 17 شهریور 1357 به ٨٨ نفر رسيد. اين تعداد خون كه ريختن شد، تکلیف را روشن کرد. طومار سلطنت را درهم پیچید و سلطنت باید جمع می شد. جمعه سیاه، ثانیهشمار فروپاشی حکومت را روشن کرد. انقلابیها هم با وجود کشتههایی که دادند، دریافتند که حکومتی که ارتش را رویاروی مردماش بگذارد، چارهای جز رفتن ندارد ... تا بهمن خونین، چند گام بیشتر نمانده بود ...
- سفری از 36 سال پیش تا امروز
تهرانگردی امروز ما در منطقه 17 شهریور و میدان شهدا، از سفری به 36 سال پيش آغاز میشود تا به امروز برسد؛ یک روز نسبتا گرم در تابستان 1393 خورشیدی. در این مسیر، تجربه جذابی خواهیم داشت، از کوچه شهرستانی در میدان امام حسین، پیادهراه 17 شهریور، پارک خیام، کارخانه برق و موزه صنعت برق ایران، میدان شهدا و سینماهایش، خیابان خورشید و بورس مرغفروشیها، بورس فروش موتورسیکلت، دروازه دولاب، محله آبشار با خانهها و بافت قدیمیاش که به خیابان ری و محله تاریخی امامزاده یحیی راه میبرد، بلوار آهنگ و بازار گل و سرانجام میدان خراسان و بورس پوشاک کودک و سیسمونی. با هم در یک منطقه قدیمی و خاطرهانگیز، گامزنان به دل این منطقه شلوغ میزنیم. گشتوگذار در خیابان 17 شهریور و نگین آن میدان شهدا، روزهای پرحادثه انقلاب 1357 را به یاد میآورد. همین بهانه است که ما را به این منطقه در شرق تهران کشانده تا از شمالیترین نقطه خیابان 17 شهریور، پس از گذر از میدان شهدا، به جنوبیترین بخش برویم و با یادآوری خاطرههای گذشته، از مناطق جذاب آن لذت ببریم.
- بازاره مكاره
برای آغاز تهرانگردی در محدوده خیابان 17 شهریور و میدان شهدا، باید از کمی بالاتر حرکت كرد؛ میدان امام حسین! کوچه شهرستانی در کنج جنوب شرقی میدان امام حسین، برای خیلیها یادآور بازارهای سنتی با مجموعهای از مغازههای و دستفروشهایی است که همه چیز در بساطشان یافت میشود. در این منطقه، همه چيز از شیر مرغ تا جان آدمیزاد عرضه میَشود؛ از میوهفروشیهای بزرگ تا خشکبار و خواروبار و قصابیهایی که مشتریها را از هر سوی شهر بدینجا میکشانند. بسیاری از شهروندان شرق تهران، از سالهای دور عادت کردهاند برای هر خریدی به میدان امام حسین به ویژه کوچه شهرستانی بیایند و دست پر از آنجا بیرون بروند. این میدان قدیمی در کنار کوچه شهرستانی، بورس پرطرفداری از فروشگاههای لباسهای مردانه و زنانه را نیز در خود جای داده است. وجود فروشگاههایی که هر خنزر پنزری را به مشتری عرضه میکنند، از دیگر ویژگیهای این بخش از منطقه است. در این فروشگاهها امکان ندارد وسیلهای را بخواهی و نداشته باشند! از سیدیهای موسیقی گرفته تا برچسبهای لباسهای نظامی تا گل سر و کلیپس و نخود و لوبیا! اینجا بازار مکارهای است که نميتوان دست خالي از آن برگشت.
- لحظههايي در دل تاريخ
از میدان امام حسین که به سمت جنوب راهی میشوید، پیادهراه 17 شهریور با سنگفرشهای نو، به سوی میدان شهدا میرود. پایان پیادهراه، کارخانه قدیمی برق و موزه صنعت برق ایران قرار دارد. گشتوگذار در موزه صنعت برق، لابهلای تجهیزات چند ساله تولید برق، آدمی را لحظههایی به دل تاریخ میبرد. هر روز هفته به جز روزهای تعطیل در ساعتهای اداری میتوانید از این موزه جذاب بازدید کنید. شرکت برق، در کنار این موزه، مجموعهای از امکانات گوناگون ورزشی را در قالب باشگاه برق به شهروندان ارایه میکند. با حضور در باشگاه قدیمی برق، میتوانید برای هر ورزش و سرگرمی مورد علاقه ثبت نام کنید. امکانات ورزشی برای کودکان و نوجوانان، در این باشگاه، بسیاری از خانوادههای شرق تهران را به آنجا میکشاند.
- خياباني باب دندان خانوادهها
خیابان خورشید روبهروی باشگاه برق و ایستگاه متروی میدان شهدا، از جذابیتهای خانوادهپسند این محدوده است! در میانههای این خیابان، بورس مرغفروشیهایی و قصابیهایی وجود دارد که موجب میشود بسیاری از شهروندان برای خرید به آنجا بیایند. در مرغفروشیهای بزرگ خیابان خورشید، همه نوع گوشت، از مرغ و گوشت قرمز گرفته تا گوشت ماهیهای گوناگون، بلدرچین، بوقلمون، شترمرغ به مشتریهای عرضه میشود. چسبیده به این مغازههای بزرگ، کبابی بیرونبَر خورشید، کوبیدههای خوشمزهای به مشتریها میدهد. همچنین وجود یک لبنیاتی مشهور در همین محدوده موجب شده اهالی و رهگذران از خرید محصولات سنتی لبنی با کیفیت بالا مطمئن باشند.
- سینما به اضافه جذابيتهاي خوشمزه
اکنون در میدان شهدا قرار داریم. دو سینمای نسبتا بزرگ در دو سوی میدان شهدا وجود دارد که هم فیلمهای روز، هم نمایشهای کمدی و تئاترهای خانوادگی در آنها به نمایش درمیآید. یکی از ویژگیهای مهم میدان شهدا، وجود شعبههای همه بانکهای بزرگ دولتی و خصوصی کشور در پیرامون آن است. این مساله موجب میشود کاسبان، ساکنان و رهگذران برای انجام امور بانکی خود کمترین مشکل را داشته باشند. وجود یکی دو خشکبارفروشی معتبر در محدوده میدان، از جمله جذابیتهای «خوشمزه» آن به شمار میآید. صفهای دراز جلوی این مغازهها همزمان با مناسبتهای ملی مانند شب یلدا و عید نوروز، پدیدهای تکراری است.
- نان، عشق، موتور 10 میلیون تومانی
بخشی از خیابان 17 شهریور به حکمرانی آپاچیها اختصاص دارد؛ البته نه آپاچیهای سرخپوست بیابانها امریکا، موتورسیکلتهای غولپیکر آپاچی و همترازانشان! از هر مدل موتورسیکلتی ميتوان در مغازههای 17 شهریور پیدا كرد؛ از مدلهای ایرانی چینی با نامهای هوندا، کویر، سپند، تاسوکی، صحرا، پارت، هرمز، تکتاز، پرند و متین گرفته تا نمونههای خارجی مانند پالس و ویو و آپاچی. اینجا گویی از زمین و آسمان، موتورسیکلت میبارد؛ در خیابان و پیادهرو، موتورسیکلتهای روان و پارکشده، ویژگی اصلی خیابان 17 شهریور به شمار میآیند. در جاهایی از پیادهرو، باید بیش از آن که توجهات به موتورسیکلتهای در حال حرکت باشد، حواست را جمع کنی تا بدنت را «موتورسیکلتی» نکنند. در یکی دو سال گذشته، مشتریهای بازار موتورسیکلت، متنوعتر شدهاند: «آقایی که شما باشی، هر روز با هر تیپ آدمی که بخواهی، برخورد داریم. خریداران جوان، به قیافه موتور خیلی توجه میکنند. کار ما هم مثل صنفهای دیگر است، از هر قشری مشتری داریم. از کسی که موتور ایرانی چینی 400 هزار تومانی همه زندگیاش است تا فرد دیگری که بچهاش را میآورد و میگوید هرکدام را دوست داری انتخاب کن. اگر نیم ساعت پیش اینجا بودی، یکی از اینها را میدیدی که آمده بود برای پسرش موتورسیکلت بخرد». اینها را یکی از موتورفروشان جوان میگوید. اگر روزی قصد کردید موتورسیکلتی بخرید تا در هیاهوی ترافیک تودرتوی پایتخت، به سوی روزنهها راه بگشایید، خیابان 17 شهریور، محدوده میدان شهدا تا میدان خراسان، انتظار شما را میکشد.
- نوستالژیهای مسعود کیمیایی
دروازه دولاب، در میانه خیابان 17 شهریور، برای بیشتر تهرانیهای قدیم و جدید، آشنا است. اگر آنجا را ندیده باشند، دستکم یکبار نام آن به گوششان خورده است؛ از این مهمتر که مسعود کیمیایی در این منطقه به دنیا آمده و دلبستگی ویژهای به آنجا دارد! اگر گفتوگوهای رسانهای این کارگردان مشهور سینمای ایران را خوانده باشید، علاقه وی به این منطقه را درمییابید و میفهمید که چرا لوکیشن بیشتر فیلمهای خاطرهسازش همچون قیصر و رضا موتوری در محلههای پیرامون دروازه دولاب بوده است. نام دروازه دولاب از یکی از دروازههای تاریخی تهران برگرفته شده که در دوره قاجار محدوده شرقی تهران را مشخص میکرد. اگرچه از آن دروازه تاریخی، دیگر نشانی نیست تا گردشگران و شهروندان برای دیدن آن بیایند، اما بازارچهای محلی موجب شده تا این منطقه برای خیلیها دوستداشتنی باشد. فروشگاههای بزرگ و چندین پاساژ عرضه پوشاک و کیف و کفش و مرکزهای خرید اشیای تزئيني و کادویی، منطقه دروازه دولاب را به یکی از بازارهای محلی محبوب بانوان تبدیل کرده است. ضلع غربی دروازه دولاب، خیابان آبشار قرار گرفته است. هنوز قدیمیهایی در این خیابان هستند که آنجا را به یاد قدیم، «آبُشر» میشناسند و تلفظ میکنند. این محله قدیمی و خیابان همتراز آن که «دردار» نامیده میشود، سرشار از کوچههای آشتیکنان و سقاخانههایی است که موجب حفظ بافت زندگی قدیم در اینجا شدهاند؛ هرچند این روزها رو به زوالاند و دست یاری به سوی علاقهمندان میراث فرهنگی دراز کردهاند. خیابان آبشار، 17 شهریور را به خیابان ری و محله تاریخی امامزاده یحیی مرتبط میکند.
- چه رنگ و بويي!
پایینتر از دروازه دولاب، بلوار محلاتی (آهنگ)، مسیر دسترسی به بزرگراههای بسیج و امام علی از شرق و نیز مسیر رسیدن به بازار در غرب خیابان 17 شهریور را آسان میکند. بلوار آهنگ در محدوده میانی خود، نزدیک خیابان نبرد، یک جاذبه ویژه دارد که با وجود فاصله قابل توجه آن به محدوده میدان شهدا و خیابان 17 شهریور، باز میارزد که برای دیدنش وقت گذاشت؛ بازار گل محلاتی! اصلا مگر میتوان از خیر دیدن این بازار خوشبو و خوشرنگ بگذشت ؟! بهترین گلها و درختچههای باغچهای و آپارتمانی به همراه همه تجهیزات باغبانی در این بازار عرضه میشود. قیمتها هم به گونهای است که برای خرید یک سبد و دسته گل بزرگ، حتی اگر از آن سرِ شهر هم بیایی، باز هم صرفه اقتصادی دارد. میتوان گلهای مورد نظر خود را به نصف قیمت، اما تازهتر و شادابتر، در بازار برگزید و با خرید یک سبد زیبا، از کسانی که بیرون فضای بازار برای بستن سبد یا دسته گل ایستادهاند، خواست به سلیقه خودتان آن را بپیچند. بخشی از بازار به عرضه و فروش محصولات چوبی با نی بامبو اختصاص دارد. دیدار از آن حتی اگر به خرید هم نینجامد، باز ارزش دارد. دنیایی دارد بازار گل محلاتی با غرفهها و گلفروشیها جذاباش!
- بورس پوشاک
پایان تهرانگردی امروز ما در محدوده خیابان 17 شهریور، به میدان خراسان میرسد. اگر از بافت قدیم و کوچههای تنگ و باریک این محدوده به همراه چند مسجد تاریخی، بگذریم، بورس پوشاک کودک و سیسمونی که در سالهای اخیر در نزدیکی میدان خراسان راه افتاده روزانه تعداد زیادی از شهروندان تهراني را به اینجا میکشاند. میدان خراسان هم همچون میدان امام حسین، یک بورس پرطرفدار پوشاک زنانه و مردانه دارد که نیازهای شهروندان جنوب شرق تهران را تامین میکند. قیمتهای اجناس در این دو محدوده به گونهای است که مشتریان زیادی را مجاب میکند خریدشان را در آنجا انجام دهند و همزمان گشتوگذاری خانوادگی را نیز تجربه کنند.
نظر شما